همایون صنعتیزاده از آن دست افراد خاص است که خواندن داستان زندگیاش آدمی را به تعجب و تحسین توأمان وامیدارد. او در طول چند دهه زندگی خود چنان در عرصههای مختلف فرهنگی و اقتصادی نقشآفرینی کرده است که هموطنانش خواهینخواهی روزی با نتایج فعالیتهایش مواجه شده یا از آنها بهره بردهاند؛ اگر کتابی از کتابهای مؤسسهی فرانکلین یا شرکت سهامی کتابهای جیبی خواندهاید، اگر به دایرهالمعارف فارسی رجوع کردهاید، اگر برای سفر به خزرشهر رفتهاید، اگر از عرقیات گیاهی گلاب زهرا استفاده کردهاید در واقع با یکی از محصولات و فعالیتهای صنعتیزاده سر و کار داشتهاید. سر آخر اگر هیچ کارتان با این چیزها نبوده لابد در مدرسه با کمک کتابهای درسی خواندن و نوشتن آموختهاید. در سالهای پیش از انقلاب صنعتیزاده بود که طرح کتابهای درسی را سامان داد و همچنین با احداث شرکت سهامی افست در چاپ با کیفیت آنها کوشید.
دربارهی صنعتیزاده مطلب چندانی پیش از این منتشر نشده بود، مگر کتاب نامههای همایون صنعتیزاده به خواهرش و مطالبی جستهگریخته در نشریات. از فرانکلین تا لالهزار را باید از اولین گامهای جدی در شناخت او به حساب آورد. البته کتاب آنچنان که در عنوان فرعیاش آمده «زندگینامه»ی صنعتیزاده نیست، بلکه مجموعهای از گفتوگوهای علینژاد با او و چند نفر از کسانی است که دوستی و همکاری دیرین با او داشتهاند. اغلب مطالب کتاب همانطور که علینژاد در مقدمهی کوتاهش گفته، پیشتر در نشریات مختلف منتشر شده بودند و بهتر این بود که در یک کتاب گردآوری شوند.
کتاب با تکنگاری مختصر علینژاد درباره زندگی صنعتیزاده آغاز میشود. پس از این تکنگاری گفتوگوهایی آمده که علینژاد در فاصله سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۷ با صنعتیزاده انجام داده و تنظیم و تهیه کرده است. صنعتیزاده از دوران کودکی خود سخن گفته و تأثیری که پدربزرگش بر او داشته. او بیش از هر چیز به عنوان مدیر مؤسسه فرانکلین و ایدهپرداز و سرمایهگذار دایرهالمعارف فارسی شناخته میشود. به همین دلیل شرح ماجراهای شکلگیری فرانکلین، تدوین دایرهالمعارف فارسی و آشنایی صنعتیزاده با غلامحسین مصاحب از آموزندهترین و خواندنیترین بخشهای کتاب است. اما در خلال گفتوگوها بسیاری پرسشها به ذهن خواننده میرسد که علینژاد نپرسیده. مثلاً آنچنان که باید و شاید به ارتباط اشرف پهلوی و صنعتیزاده پرداخته نشده است و دلیل رشوهدادنهای صنعتیزاده به او هیچ روشن نیست. علینژاد در مقدمه کوتاه خود علت آن را شرح داده است: «کاری که انجام شد در واقع گفتوگو نبود، بلکه من ضبط میگذاشتم و موضوعی را عنوان میکردم و او از سرگذشت خود و از کارهایی که کرده بود میگفت. […] گفتوگوی واقعی را برای وقتی گذاشته بودم که آنچه را ضبط کردهام بنویسم، تنظیم کنم و تحویلش بدهم تا بعد تازه به گفتوگو بپردازیم. در واقع، غفلت کردم.»
علینژاد پس از درگذشت صنعتیزاده در سال ۱۳۸۸، پرسشهای بیپاسخش را رها نکرد، بلکه کوشید چاره دیگری برای رسیدن به جواب آنها بیندیشید. چاره این بود که با چند نفر از دوستان و همکاران قدیمی صنعتیزاده به گفتوگو بنشیند. بخش بعدی کتاب گفتوگوهایی است با سیروس پرهام، منوچهر انور، علی صدر و مهدخت صنعتیزاده. صحبتهای هر کدام از این چند نفر بخشی از فعالیتهای صنعتیزاده را کمی روشنتر کرده است. پرهام از اولین ویراستاران و همکاران صنعتیزاده در فرانکلین بوده است. انور هم کمی بعد از پرهام به فرانکلین رفت. او جز انتخاب کتاب و ویرایش برخی آثار اساسی فرانکلین، مانند تاریخ تمدن و خشم و هیاهو، در مدیریت بخش کودکان فرانکلین نقش اساسی داشت و آثاری هم تألیف کرد. معاون مالی صنعتیزاده در فرانکلین علی صدر بود. صدر بسیاری از بحثهای اقتصادی در کار صنعتیزاده را توضیح داده است. مهدخت صنعتیزاده هم خواهر کوچک همایون است. مهدخت نیز مدتی در فرانکلین مشغول به کار بوده است، اما بیشتر گفتوگوی او وجوه شخصیتی همایون و دوران کودکیاش را شرح میدهد. این چند گفتوگو که در نیمه دوم کتاب و پس از صحبتهای صنعتیزاده آمده، برخی غلوها و اشتباهات او را روشن میکند و بهخصوص درباره خلقوخو و دلیل خروج او از فرانکلین توضیحاتی میدهد.
از فرانکلین تا لالهزار کتابی خواندنی است؛ نه فقط برای علاقهمندان صنعتیزاده و فرانکلین، بلکه برای تمام کسانی که دلمشغول کارآفرینی و سازندگی هستند. جز این کتاب، فیلم مستند بانوی گل سرخ (ساخته مجتبی میرطهماسب) هم درباره صنعتیزاده و لالهزار (محل کاشت گل محمدی و کارخانهی گلابگیری «گلاب زهرا» در کرمان که صنعتیزاده تأسیس کرد) است.