مایکل، شخصیت اصلی رمان زندگی و زمانه مایکل ک، از نگاه برندگان زندگی یک بازنده است؛ پسری لبشکری، کمهوش، زادهشده از مادری بیچاره و پدری معلومالحال؛ موجودی که در دنیای برندهها چیزی نیست جز باری بر دوش که برندهها از سر نوعدوستی یا چیزی مثل این تحملش میکنند. در چاردیواری بستهای چیزی به ضرب کشتنِ توان رویابافیاش یادش میدهند تا بعداً بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، از گرسنگی نمیرد و وبال گردن کسی نشود. اما کوتسیا در مسیر داستانی که سادهخوان نیست و ضربآهنگ کندی دارد، با قلمی بیپروا و گاه عصبانی ما را به دنیای درونی مایکل ک میبرد تا نشانمان دهد برخلاف تصورمان این مایکل است که میتواند بدون کمک دیگران زندگیاش را جلو ببرد، این اوست که با وجود ناتوانی در فهم مخرج مشترک درکی عمیق از آب، زمین، آزادی و تساوی دارد. او میتواند بدون پول، غذا و زن زندگی کند. میتواند در دل جنگ به صلح وفادار بماند و میفهمد اسارت چه ابعاد غریبی دارد. میفهمد دنیا چطور برای هر دستۀ دارای برچسب از آدمها یک زندان دارد؛ از آنهایی که برای انجام کاری تخصصی دارند گرفته تا آنهایی که به واسطۀ یک معلولیت در یک دسته قرار میگیرند. کوتسیا در به رخ کشیدن سبعیت انسانی تحت لوای کمک به همنوع، جنگ برای آزادی یا چیزهایی از این دست کوچکترین دلرحمیای نشان نمیدهد. جملاتش مثل سیلی میماند. چنان عصبانی است که گاهی احساس میکردم نویسنده پشت سرم کلمات را با فریاد میخواند. اما برای ما خفتگان که کوتسیا به خوبی به آن اشاره میکند آن سیلیهای محکم و آن فریادهای عصبانی لازم است شاید بیدار شویم.
بهعنوان خواننده، دوست داشتم آن هالۀ رقیق الوهیتی را که کوتسیا دور قهرمان دوستداشتنیاش پیچیده بود برمیداشت و از چیزی که هست زمینیترش میکرد. دو چیزی که در رمان کوتسیا برایم بیاندازه دوست داشتنی بود یکی آیرونی خواب و بیداری بود و دیگری نحوۀ پرداختنش به جنگ. مایکل همیشه خوابآلوده ست. او ساعتهای طولانی و گاهی روزها میخوابد. با این حال درواقع اوست که بیدار دنیای داستان کوتسیا است. اوست که شش دانگ حواسش جمع است که اسیر نشود و آزادیاش را به هیچ تخت راحتی و هیچ غذای گرمی و هیچ مهربانیای نفروشد. در مورد جنگ، داستان اگرچه خشونت جنگ را به خوبی به تصویر میکشد اما لااقل در من مانع از این میشد که بگویم جنگ وحشیانه است. کوتسیا سوار بر موج جنگ میگفت این انسان است که وحشی، حریص، نادان و خوابزده است. میگوید اتفاقاً این انسانی که فکر میکند دارد برای صلح، برابری و آزادی و چیزهایی از این دست میجنگد خبیث، حریص، وحشی و مشمئز کننده است. این میان تنها آنها که جهان را نه به واسطۀ کلمات و افکار و خواستههای بزرگ، که به واسطۀ ارتباط بیواسطه با طبیعت، با زمین فهمیدهاند میتوانند مدعیان آگاهی از صلح باشند.
نوولای زندگی و زمانه مایکل کجلد نمونۀ دلچسبی از یک ادبیات سیاسی معنادار است. دارای موضعگیری شفاف سیاسی، دارای مانیفستی که فصل دوم راوی جدیدی موازی مسیر داستان از آن حرف میزند. رمان کوتسیا برای سرگرمی نیست. خواننده را به فکر کردن و مهمتر از آن به موضعگیری در مقابل دنیایی که در آن زندگی میکند دعوت میکند. به گمان من این رسالت یک نویسنده است.